گزیده بیانات آیت‌الله یثربی مدظله در پایان درس خارج فقه چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱

● در مورد حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین، گاهی به صورت عموم، مطالبی در نصوص و روایات داریم و گاهی به طور خاص.
در حدیث «لوح» برای هریک از حضرات ائمه علیهم السلام، یک تعریف و تعبیر مخصوص و ویژه وجود دارد.
این حدیث قدسی که مژدگانی رسول اکرم صلی الله علیه وآله به حضرت زهرا علیهاالسلام است، در مورد امام صادق علیه‌السلام چهار ویژگی را بر شمرده است:
«سیهلک المرتابون فی جعفرٍ الرّادّ علیه کالرّادّ علیّ؛ حقّ القول منّی لأکرمنّ مثوى جعفرٍ و لأسرّنّه فی أشیاعه و أنصاره و أولیائه»
تعبیر «الرّادّ علیه کالرّادّ علیّ» اهمیت دارد. چگونه می‏شود یک مخلوق به این منزلت و جایگاه برسد که مستقیماً خدای متعال جلّ و علا در موردش بفرماید هرکس او را رد کند، رد توحید و الوهیت است؛ ردّ من است.

● در زیارت‏ «سلام الله الکامل التام» که مرحوم محدث قمی رضوان الله علیه در «مفاتیح» از مرحوم سیدعلی‏خان نقل می‏کند، می‏خوانیم که وقتی به ساحت مقدس حضرت بقیه الله روحی و أرواح العالمین له الفداء و سلام الله علیه استغاثه می‏کند، این مستغیث و حاجت‌مند عرض می‏کند: «فبحق‏ّ من‏ اختصّکم‏ لأمره و ارتضاکم لسرّه، و بالشّأن الّذی بینکم و بینه»
اگر کسی واجد این مقامات سه‏گانه‏ای که در این دعا آمده، شد -که یکی مقام اختصاص است؛ یکی مقام ارتضاء و یکی مقام شأنیت یا عندیت است- آنگاه است که «الراد علیه کالراد علیّ».
این مقامات چیست؟ امر الله چیست؟ امر خدا چه امری است؟ امر خدا امر تکوین است و این فراز هم مطلق است «فبحق‏ من‏ اختصّکم‏ لأمره» که اعم از امر تکوین و تشریع است و مساوق با اراده الله است که در زیارت اولای سیدالشهداء علیه‌السلام آمده «إراده الرّبّ فی مقادیر أموره تهبط إلیکم» اراده الله به ید این‏ها قرار می‏گیرد و لذا این تعبیر «فبحق من اختصکم بأمره» است.

● فراز دوم چنین است: «و ارتضاکم لسرّه» اینان صاحب سرّ الهی می‏شوند. یقیناً همه افراد عادی جامعه نیز سرّ دارند و کسی چیزی می‏داند که به دیگری نمی‏گوید. وقتی که این صاحب سرّ، خالق همه عوالم کون شد و بعد، کسی را لایق دانست اسرار خود را هیچ احدی از آن خبر ندارد، نزد او به ودیعت بگذارد و با توجه به عبارت بعدی که: «و بالشّأن الّذی بینکم و بینه» شأنی که شما در مقام عندیت دارید «بینکم و بینه» چیست؟ اگر قرار بود که ما بفهمیم، دیگر «بینکم و بینه» معنا نداشت. شأنی که فقط بین شما و اوست؛ او می‏داند. کسی اگر به این منزلت، دسترسی یافت و به اینجا رسید، طبعاً وقتی حدیث «لوح» صادر می‏شود و نوبت به او می‏رسد، تعبیر «الراد علیه کالراد علیه» مقداری قابل فهم می‏شود.

● یکی از کارهای یومیه‏ای که مرحوم شیخ رضون الله علیه غیر از تقیدش به نوافل، انجام می‏داده و ما معمولاً از آن غافلیم، این بوده که حتماً روزی یک بار، زیارت «جامعه» را تلاوت می‏کرده که سرشار از معادن، ذخائر، کنوز و معارف است؛ «فبحقّ من ائتمنکم على سرّه و استرعاکم أمر خلقه و قرن طاعتکم بطاعته» این‏ها منزلت‏های آن‏هاست.

● «لأکرمنّ مثوى جعفرٍ» این اکرامی که خداوند کرده، چه معنایی دارد؟
«و لأسرّنّه فی أشیاعه و أنصاره و أولیائه» خداوند در اینجا وعده می‏دهد که دوستان، یاوران و شیعیانی برای او خواهد بود که موجب مسرّت اوست؛ نه مسرّت همین عمر کوتاه شصت‏ و چند ساله یا دوران امامت؛ او مشرف بر عالم است؛ سروری که الآن امام صادق علیه‌السلام داشته باشند، با نگاهی به ما که إن‏شاء‏الله انصار، یاوران، اولیاء یا حداقل، شیعه ایشان باشیم، برای حضرت حاصل بشود. در این صورت، شما که «جامعه» را هر روز یا در مشاهد مشرفه می‏خوانید و واقعاً اجمع است و اسمش نیز «جامعه کبیره» است، وقتی این مقامات و منزلت را می‏خوانیم، باید بگوییم در مورد زائر چه می‏کند؟ «یحقّ الحق و یبطل الباطل» در جایی قرار بگیریم که احقاق حق کنیم، اماته باطل کنیم، ابطال باطل کنم؛ اگر به این رسید، یصدق علیه أنه من أنصاره؛ یصدق علیه أنه من أولیائه، و من شیعته.

● اکنون در این اوضاع که البته دنیا همیشه همین‌طور بوده و حق همیشه کم‏ طرف‏دار بوده و واقعاً هم همین طور است اما تطوّرات و تحوّلات و الوان مختلف روزگارها بوده منتها ما امروز شاهدیم که واقعا روزگار غربت امام صادق علیه‌السلام است. البته گاهی موجی ایجاد می‏شود که ما خیال می‏کنیم اقبال زیادی است اما اقبال نیست اما الآن دیگر آن موج هم نیست و غربت را می‏بینیم؛ رفتار ما هم رفتاری نیست که بتوانیم جلب محبت کنیم؛ دوست درست کنیم؛ ولیّ درست کنیم؛ شیعه برای امام صادق علیه‌السلام بسازیم.

حضرت علیه‌السلام فرمودند: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»؛ حداقل‌اش در مقام همسایگی و موتورسواری، ماشین‏سواری، در مقام همین معامله و خرید و فروش در مغازه‏ها، با همسایه، با اقوام و ارحام چگونه رفتار می‏کنیم که بگویند این‏ها نمونه‌ای از ناصرین امام صادق علیه‌السلام هستند؟ مشکله‏ای که داریم، این است. «و معلّم الناس و مؤدّبها أحقّ بتعلیم نفسه قبل أن یبدأ بتأدیب غیره» ما واقعاً خودمان را درست کرده‏ایم که حالا می‏خواهیم در جامعه، معلم و مربی باشیم؟ اگر قرار است یک فرهنگ، شخصیت و اندیشه بخواهد در جامعه، محبوبیت پیدا بکند، طرف‏داران و مدافعین هستند که می‏توانند آن اندیشه، فکر و شخصیت را محبوب کنند.

● شخص راوی می‏خواست در مورد سه طلاق متوالی، سوال بکند، در کوچه و محله‏ها رفت؛ لباس یک خیارفروش را پوشید و آن طبق خیار را از او گرفت و به عنوان فروش خیار، در خانه حضرت را زد و مسأله‏اش را پرسید. گاهی ظروف زمانی، این چنین بود. «الامام الصادق و المذاهب الأربعه» را ببینید؛ فرمان‏داران، ولات، استان‏داران در زمان بنی امیه و حتی مقداری از زمان بنی العباس در مدینه، حاکم بودند را ببینید؛ دیگر ظالم‏تر از آن‏ها روی کره زمین نبود که آنان را فرمان‏دار مدینه می‏گذاشتند و چه جسارت‏هایی به حضرت می‏کردند؛ شبانه به خانه امام صادق علیه‌السلام هجوم برد و در حالی که خودش سواره بود، حضرت، آن پیرمرد شصت‏وچندساله را با دست بسته، به دنبال استر می‏کشید و سپس زخم زبان‏ها به آن حضرت می‏زد و جسارت‏ها می‏کرد.
تحمّل ناملایمات موجود، با این چیزهایی که می‏بینیم، سهل می‏شود. ما کجا و امام صادق علیه‌السلام کجا؟ نور الأنوارند و ما ظلمت محض‌ایم، تاریکی محض‌ایم.

● بنابراین اولاً آقایان هیچ نگرانی از این‏که اقبال، ضعیف شده یا نیست، نباشد. دین همیشه به حامی، احتیاج دارد. شما به‏جدّ، همین مسیر تحصیل، تقویت و تهذیب اخلاقی را إن‏شاء‏الله تعقیب بفرمایید که در موقع خودش و شرائط مساعد، به‏خوبی و بهتر از گذشته و حال خواهیم توانست انجام وظیفه کنیم و آنگاه حداقلش «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً»؛ حفظ خانواده، فرزندان و نزدیکان، حداقل وظیفه‏ای است که به عهده ما قرار دارد.